•
تا حالا شده فکر کنین چرا حرفی که درمورد خرید یه محصول میزنیم تو عمل با واقعیت خریدامون فرق میکنه؟
یا چرا مثلا ماها میگیم که قهوه رو تلخ دوست داریم ولی وقت قهوه خوردن نا خود آگاه چند قاشق شکر هم بهش اضافه میکنیم؟
شاید واسه درک بهتر این قضیه لازمه وارد بحث عملکرد مغزمون بشیم!
مغز ما شامل سه بخش میشه:
مغز جدید (که تحلیل و عملیات منطقی و .بر عهده ی اونه و توی مثال قهوه، حس میکنه قهوه ی تلخ شیکتر و جذابتره)، مغز میانی (که با احساسات سر و کار داره و بازم اگه برگردیم به مثال قهوه، نمیتونه تلخی رو تحمل کنه و ناخوداگاه سمت شکر میره) و مغز قدیم (که مسئول حفظ بقاست). جالبه که بدونین موقع خرید اغلب این مغز قدیمه که تصمیم می گیره و خیلی از تبلیغاتی که تا به امروز دیدیم تلاششون فروش به مغز جدید بوده !
حالا ما با استفاده از بخشای مختلف مغز، از نوعی استراتژی توی بازاریابی استفاده میکنیم تا با درگیر کردن احساسات و همینطور تمرکز روی عملکرد "مغز قدیم" باعث شیم خریدار راحتتر و سریعتر تصمیم به خرید بگیره و با وارد کردن اعداد و ارقام و مسائل منطقی، از عملکرد مغز جدید هم استفاده میکنیم تا روند خرید محصول، هم با منطقش سازگار باشه و هم حس خوبی رو بهش منتقل کنه
به این نوع بازاریابی که روی احساساتی مثل آرامش، تقابل و تضاد، ترس و .تاثیرگذاره، نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی میگیم.
مثلا استفاده کردن از ترس و وحشت از چین و چروکهامون توی سنین بالا توی پیامهای تبلیغاتی، باعث میشه کرم های آرایشی رو بدون درنظر گرفتن قیمتا بخریم یا رفتار و یه جمله از فروشنده، درست توی لحظه ی پرداخت پول یا کارت کشیدن، باعث میشه حس بهتری از خرید کردنمون داشته باشیم.
همه ی اینا مربوط میشه به یه روش جدید و جذاب به اسم بازاریابی_عصبی که قراره به مرور درباره ش خیلی حرفا بزنیم.
شما مثالی از این دست یادتون میاد؟
بگین واسمون
دریافت
داستان اثر مار_کبرا رو شنیدین؟
اینکه زمانی که هند مستعمره ی انگلستان بوده تعداد مار کبرا توی دهلی به شدت زیاد شده و دولت احساس کرده برای حل این مشکل باید از شهرونداش کمک بگیره. همین میشه که برای هر مار مرده ای که شهروندی تحویل بده جایزه ی نقدی در نظر گرفته میشه.
اوایل این راهکار اثرگذار بوده و تصور میشده که بعد از مدتی تعداد مارها کم و کمتر بشه اما از یه زمانی به بعد تعداد مارهای تحویلی افزایش پیدا میکنه.
در حقیقت اتفاقی که می افتاده این بوده که مردم میدیدن میتونن درآمد خوبی از این راه بدست بیارن و شروع میکنن به پرورش مار کبرا و زمانی که دولت متوجه این داستان میشه و اعلام میکنه که دیگه برای مارهای مرده پرداختی انجام نمیده، مردم مجبور میشن مارهایی که پرورش داده بودن رو توی شهر رها کنن و در نتیجه تعداد مارهای کبرا بعد از اون تصمیم حتی افزایش هم پیدا میکنه.
با الهام از این تجربه ی دهلی معمولا به اون دست راه حل هایی که برخلاف برآورد اولیه بعد از یه مدت نتیجه ی عکس میدن، "اثر کبرا" میگن که البته توی متون علمی به عنوان "توجه به محدوده ی اثر و افق زمانی" مطرح میشه.
ماها توی کسب و کار یا حتی زندگی روزمره همیشه با کلی چالش درگیریم. چالشایی که باید براشون دنبال راه حل باشیم و قبل از به اجرا دراوردنش نتیجه تصمیم نهاییمون رو تحلیل کنیم.
داستان مار کبرا میتونه یه یادآوری خوب باشه از اینکه ما هیچوقت نمیتونیم به سادگی درمورد نتیجه راهکاری که برای حل یه مشکل ارائه میدیم قضاوت کنیم.
اینکه آیا راه حلمون واقعا اثربخشه؟
هزینه های احتمالی تصمیممون چی میتونه باشه؟
چه مدت زمانی قراره اثرات این راهکارمون رو بررسی کنیم؟
و سوالایی از این دست که لازمه قبل از اجرایی کردن یه تصمیم درباره ش خوب فکر کنیم
---
مثالی از جنس داستان اثر کبرا به ذهنتون میرسه؟
خوشحال میشیم بنویسین واسمون
❤️
تفکر_سیستمی
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
•
تا حالا شده فکر کنین چرا حرفی که درمورد خرید یه محصول میزنیم تو عمل با واقعیت خریدامون فرق میکنه؟
یا چرا مثلا ماها میگیم که قهوه رو تلخ دوست داریم ولی وقت قهوه خوردن نا خود آگاه چند قاشق شکر هم بهش اضافه میکنیم؟
شاید واسه درک بهتر این قضیه لازمه وارد بحث عملکرد مغزمون بشیم!
مغز ما شامل سه بخش میشه:
مغز جدید (که تحلیل و عملیات منطقی و .بر عهده ی اونه و توی مثال قهوه، حس میکنه قهوه ی تلخ شیکتر و جذابتره)، مغز میانی (که با احساسات سر و کار داره و بازم اگه برگردیم به مثال قهوه، نمیتونه تلخی رو تحمل کنه و ناخوداگاه سمت شکر میره) و مغز قدیم (که مسئول حفظ بقاست). جالبه که بدونین موقع خرید اغلب این مغز قدیمه که تصمیم می گیره و خیلی از تبلیغاتی که تا به امروز دیدیم تلاششون فروش به مغز جدید بوده !
حالا ما با استفاده از بخشای مختلف مغز، از نوعی استراتژی توی بازاریابی استفاده میکنیم تا با درگیر کردن احساسات و همینطور تمرکز روی عملکرد "مغز قدیم" باعث شیم خریدار راحتتر و سریعتر تصمیم به خرید بگیره و با وارد کردن اعداد و ارقام و مسائل منطقی، از عملکرد مغز جدید هم استفاده میکنیم تا روند خرید محصول، هم با منطقش سازگار باشه و هم حس خوبی رو بهش منتقل کنه
به این نوع بازاریابی که روی احساساتی مثل آرامش، تقابل و تضاد، ترس و .تاثیرگذاره، نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی میگیم.
مثلا استفاده کردن از ترس و وحشت از چین و چروکهامون توی سنین بالا توی پیامهای تبلیغاتی، باعث میشه کرم های آرایشی رو بدون درنظر گرفتن قیمتا بخریم یا رفتار و یه جمله از فروشنده، درست توی لحظه ی پرداخت پول یا کارت کشیدن، باعث میشه حس بهتری از خرید کردنمون داشته باشیم.
همه ی اینا مربوط میشه به یه روش جدید و جذاب به اسم بازاریابی_عصبی که قراره به مرور درباره ش خیلی حرفا بزنیم.
شما مثالی از این دست یادتون میاد؟
بگین واسمون
20 روش افزایش بهرهوری در کار
▪️آنچه شروع میکنید را به پایان برسانید.
به خودتان انرژی دوباره بدهید و قبل از رفتن به سراغ کارهای بعدی در لیست کارهایتان، آنچه شروع کردهاید را به پایان برسانید.
▪️برنامهی هفتهی بعد خود را از پیش تعیین کنید
در ابتدای هفته یک ساعت وقت بگذارید و یک لیست کامل از آنچه نیاز دارید انجام دهید را تهیه کنید؛ به این ترتیب شما میتوانید مهمترین کار را در اولویت بگذارید و زمان را هدر ندهید.
▪️حواستان به ساعت باشد.
یک روش خوب برای تست اینکه چقدر کارآمد هستید، این است که زمان مورد نظرتان در هر پروژه را اندازه بگیرید. سپس میتوانید مشخص کنید چه چیزی زمان شما را هدر میدهد و چگونه میتوانید کارایی و بهره وری بیشتری داشته باشید.
▪️استراحت کنید.
دانشمندان میگویند که شما نمیتوانید بیش از 90 دقیقه در یک کار تمرکز کنید. به این معنی است که شما باید هر 90 دقیقه در طول فعالیت استراحت کنید.
▪️مثبت فکر کنید.
اگر چشم انداز مثبت داشتید باشید، سریعتر کار خواهید کرد بدون اینکه زمانی برای نگرانی صرف کنید و زمان بیشتری را صرف رسیدن به هدف خود خواهید کرد.
▪️حواس پرتیها را کاهش دهید.
حواس پرتیها در محل کار میتواند تا حد زیادی بر میزان بهره وری و انگیزه شما تأثیر بگذارد. سعی کنید از این حواسپرتیها اجتناب کنید.
▪️مهلتهای کوتاهتری به خود بدهید.
همه ما در موقعیتی مشابه قرار گرفتهایم که در آن آنقدر کار را به تعویق انداختهایم که پروژهی یک هفتهای را سه ماهه به پایان رساندهایم. به همین ترتیب، ایده خوبی است که زمان کوتاهتری را تنظیم کنید و کارایی خود را از این طریق افزایش دهید.
▪️محل کارتان را مرتب کنید.
با ایجاد یک محیط سازمان یافته شما میتوانید چیزهایی که میخواهید را آسانتر پیدا کنید و تمرکز بیشتری بر وظایف روزمره خود داشته باشید.
▪️راحت باشید.
زمانی که میخواهید کارآمد باشید راحتی در کار ضروری است. اگر شما یک شلوار جین بر تن دارید که فقط اندکی تنگ است، ذهن به جای تمرکز برای کاری که باید انجام دهید درگیر آن خواهد بود.
▪️از ابزارهای مدیریت پروژه استفاده کنید.
ایجاد یک لیست با استفاده از ابزارهای مدیریت پروژه مانند Trello میتواند به شما کمک کند که سازمان یافته باشید و پیشرفتتان را در طول روز به شما نشان دهد.
▪️به طور موثر ارتباط برقرار کنید.
ارتباطات ضعیف میتواند موجب صرف هزینه و وقت شوند؛ بنابراین مطمئن شوید که در مورد هر چیزی در محل کار به طور واضح و مختصر بحث میکنید.
▪️قورباغه را قورت دهید.
ما به معنای واقعی کلمه به شما نمیگوییم که موجودی چهار پا را بخورید، بلکه بیان میکنیم که باید سختی را تحمل کنید و تمام کارهای خسته کنندهای که به تعویق میانداختید را قبل از انجام پروژههای دیگر کامل کنید.
▪️سحر خیز باشید.
زود بیدار شدن و انجام وظایف در ابتدای روز باعث میشود که احساس خوبی داشته باشید، کارآمد باشید و بهره وری خود را افزایش دهید.
▪️بازتاب داشته باشید.
با بازتاب در فرآیندهای کاری خود، میتوانید فهمید که چه کاری کارآمد است و در چه کاری اشتباه میکنید. پس از آن میتوانید در مورد راههایی برای بهبود روشها و مؤثرتر کردن کارهای خود فکر کنید.
▪️حد خود را بشناسید.
مهم است که حد خود را بدانید و سعی نکنید از در خستگی به خود فشار بیاورید. احتمالاً در این شرایط اشتباهاتی از روی بیدقت انجام میدهد زیرا شما خیلی خسته هستید.
▪️از حاشیههای محل کار دوری کنید.
حاشیههای غیر ضروری میتوانند برای اخلاق تیم و محیط کاری سمی باشند. هنگامی که درگیری صورت گرفت، مهم است که خود را وارد آن نکنید و یا سعی نکنید وضعیت را از بین ببرید.
▪️خواب کافی داشته باشید.
زمان خواب خود را برنامه ریزی کنید و مطمئن شوید حداقل هفت تا هشت ساعت هر شب میخوابید، بنابراین با احساس طراوت و انرژی بیدار خواهید شد.
▪️به خود انگیزه بدهید.
هنگامی که هدفی برای دستیابی دارید بهره وری شما بالاتر می رود. در مواقعی که انگیزهای ندارید، به این فکر کنید که چرا این شغل را دارید.
▪️مدیتیشن انجام دهید.
هر روز صبح چند دقیقه را صرف مدیتیشن کردن میتواند نگرانیهای شما را از بین ببرد و به شما کمک کند که در شغل خود کارآمدتر باشید.
▪️از خود مراقبت کنید.
اگر میخواهید بهترین نسخه خودتان باشید و به عظمت دست یابید، باید اطمینان حاصل کنید که از خودتان مراقبت میکنید. این امر شامل غذا خوردن درست، خواب خوب و انجام تمریناتی است که شما را قوی و سالم میکنند.
درباره این سایت